مرگ تدریجی میرآبها
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۳۲۲۰۰
مستند نیمهبلند «آب بندان» به کارگردانی رضا اکبریان گالشکلایی یکی از نمونههای درخشان این دوره جشنواره سینماحقیقت است که با روایتی جذاب و اثرگذار، نسبت به تراژدی بحران آب هشدار میدهد؛ فیلمی که اگرچه نصیبی از سئانسهای خوب این دوره نبرده (یک نوبت نمایش در ساعت ۱۵روز گذشته و یک سئانس هم در شب یلدا و ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه پردیس چارسو) اما خوشبختانه در اکران آنلاین هم موقعیت تماشای این مستند فراهم است و میتوانید با مراجعه به سایت هاشور، این فرصت را مغتنم بشمارید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شاید خیلیها با اصطلاح آب بندان آشنا نباشند؛ آیا آب بندان یا آب بندها همان تالابهای دستساز هستند؟
آب بندان الان به اسم تالابهای انسانساخت شناخته میشود اما در زمانهای دور، نیاکان ما این سازهها را برای ذخیرهسازی آب در مصارف کشاورزی میساختند. طی سالها به خاطر وجود همین آب ذخیره شده و مدیریت شده، زیستگاههای گیاهی و جانوری هم به وجود آمد، رشد کرد و تبدیل به تالابهای انسانساخت شد.
اینکه سراغ روایت آب بندان رفتید به دلیل طرح معضل و موضوع نابودی آنها بود یا تجربه زیستی در این مورد داشتید؟
یکی از همین آب بندانها، نزدیک زادگاه پدری و محل زندگیمان است و دوران کودکی من در نزدیکی همین آب بندان گذشت. میدیدم که در فصول مختلف، پرندگان به این آب بندان مهاجرت میکردند؛ مهاجرتی که کارکردی برای بومیان منطقه هم داشت. یعنی آب بندان تنها برای امور کشاورزی نبود، اگرچه مهمترینش ذخیرهسازی آب برای مصارف کشاورزی بود اما مشتقاتی هم داشت و صید ماهی و شکار پرندگان هم باعث تامین غذا و درآمدزایی بومیان میشد. در طول سالیان، من این فرآیند و پیوست زیستی محیط و اهالی با آب بندان را میدیدم. پدر من هم کشاورز بود و عمده مصرف آب زمین کشاورزیاش از همین آب بندان تامین میشد. همیشه برایم دغدغه بود که کاری در این زمینه انجام بدهم و این سازه را معرفی کنم؛ اینکه سازه خاکی آب بندان حدود ۵۰۰ سال قدمت دارد و چقدر روی زندگی مردم آن مناطق تاثیر گذاشته است. باتوجه به اینکه خیلی از کارشناسان صاحبنظر هم راجع به آب بندان نظر دادهاند و این سازه خاکی را تنها دستساز بشر میدانند که به خلقت هم کمک کرده است. این اکوسیستم باعث ایجاد ۱۷۰ نوع گیاهی و جانوری و یک زیست مسالمتآمیز در محدوده آب بندان شد. زیستی که تا همین دو دهه قبل ادامه داشت اما متاسفانه از آن زمان سازمانهای جهاد کشاورزی و سیستمهای آب منطقهای تصمیم گرفتند این آب بندانها را رسوبگیری کنند. این رسوبگیری و خاکبرداری باعث نابودی بافت زمین شد و خیلی از این آب بندانها صرفا به پرورش ماهی تبدیل شدند. از آنجا که به زیرساختهای زمینی آسیب وارد شده، در برخی مناطق مازندران ما به شورابه رسیدیم و آب بندانها عملا کارکردشان را از دست دادند.
با این تفاسیر، دیگر آب بندانی در مازندران باقی مانده؟
آن کارکردی که آب بندانها در گذشته داشتند و در فیلم هم به آن اشاره شده، تا حدود زیادی در بیشتر مناطق مازندران از دست رفته است و شاید تنها یکی دو آب بندان آن بافت سنتی خود را حفظ کرده باشد.
این مساله در مستند شما اشاره نشده و بیشتر روی وجوه مثبت آب بندان و نقش مهم آن در زیست بوم تمرکز کردید اما در برخی اخبار این سالها، بحث آب بندانهای غیرمجاز هم مطرح شده و گاهی خبر تخریب آنها را در رسانه میخوانیم.
میتوان گفت اصلا آب بند غیرمجاز نداریم.
یعنی این یک تعریف و توجیه قانونی برای تخریب آب بندان است؟ چون دریکی از همین خبرها آمده که آب بندهای غیرمجاز استان گلستان در راستای عدالت توزیع آب تخریب شدند.
نمیتوان اسم آنها را آب بندان گذاشت. آنها سازههایی هستند که بومیها به آن اِستِل میگویند؛ نوعی استخر ماهی است که برخی اشخاص آنها را ایجاد میکنند و ممکن است باعث تغییر مسیر آبی کشاورزان منطقه شود و آن را تحتالشعاع قرار دهد. از این نظر مدیریت آبی استان درمورد تخریب این سازههای غیرمجاز، کار درستی انجام میدهد. آب بندان به تصمیم جدی اهالی روستا برمیگشت که جمع میشدند و نسبت به ساخت این سازه و آبگیری آن اقدام میکردند. البته مستند آب بندان یک فیلم آماری نیست و نیامدیم آمار و ارقام ارائه دهیم. هرچند میشد آن شیوه را هم درنظر گرفت و فیلمی چالشی ساخت اما مدنظر ما نبود. همین امسال خبر رسید که سد شهید رجایی هم در مازندران خشک شد و آبی برای کشاورزان نداشت. تنها آبی که کشاورزان منطقه را سرپا نگه داشت، از همین آب بندان موجود و باقیمانده مازندران تامین شد.
امسال تمرکز و اولویت جشنواره سینماحقیقت بر دو بحران آب و مساله جمعیت است. به جز توجهی که فیلم شما در این موضوع جلب میکند، مستند آب بندان انگار با این روایت و ذکرخیر ایام قدیم، نیمنگاهی هم به بحث ذخیرهسازی و مدیریت آب در زمانه بحرانی امروز دارد و میتوان با نگاه به آن الگوی تعریف شده، این فیلم را یک هشدار آبی و زیستمحیطی هم درنظر گرفت.
بله، درست میگویید. یکی از امتیازات این آببندها برای بومیان، بحث تغذیه سالم و صید و مصرف ماهیهای غنی و ارگانیک است. خیلی از این ماهیان بومی که در مستند میبینیم، به جز یکی دو نقطه عملا در هیچ جای دیگر مازندران نمیبینیم و منقرض شدهاند. با تخریب بافت و زیرساخت منطقه، دیگر هیچ املاحی وجود ندارد، بنابراین ماهیهایی که در این محیط پرورش مییابند، چطور و با چه منابعی باید رشد کنند؟ یعنی با حجم فضولات موجود در محیط، ماهیهای مسمومی سر سفرههای مردم میرود. در حالیکه در زمان قدیم و تا دو دهه قبل، همه چیز روال درست و طبیعی خود را در این زیست بوم طی میکرد و صید و معیشت مردم به راه بود. تا زمانی هم صید و شکار به اندازه بود و در هماهنگی با محیط زیست قرار داشت و اهالی به قدر مصرفشان صید و شکار میکردند.
اما در همین مستند آب بندان، اتفاقا سکانسهای شکار نشان از زیادهروی شکارچیان دارد و به نظر باید آن را به عنوان یکی از نقاط آغاز انحراف از مسیر همزیستی مسالمتآمیز دانست؛ مسالهای که باعث تسریع نابودی آن زیست بوم و آب بندها شد.
قصدم طرح همین موضوع بود که با تشدید شکار پرندگان، تخریب زیستبوم و آب بندانها هم شروع میشود.
آن ماجرای زخمی شدن شکارچی موقع شلیک به پرندهها که در فیلم میبینیم، واقعی است یا بازسازی شده؟ همانجایی که راوی از غضب خداوند حرف میزند.
این تصاویر کاملا مستند است.
خیلی جذاب و سینمایی است.
پدرم باوجود اینکه کار کشاورزی میکرد، فیلمبردار هم بود. این هم یکی از تصاویری است که ایشان فیلمبرداری کرد. من همیشه این راشها را میدیدم و رغبت زیادی برای استفاده از آنها در فرصتی مناسب داشتم.
یکی از مهمترین ویژگیهای فیلم، انتخاب این زاویه دید برای روایت موضوع آب بندان است، اینکه ما ماجرا و تاریخ اوج و حضیض این سازه را از زبان همسر کهنسال یک میرآب فقید میشنویم. اول پای حرفهای ایشان نشستید و بعد گفتههای او را در متنی شسته رفته پیاده کردید؟
من یک همزیستی هم با این شخص به عنوان راوی داشتم و او را میشناختم. بنابراین بعد از پنج جلسه گفتوگو به این گفتار متن رسیدیم و درنهایت روایت را هم به خود ایشان سپردیم.
از دیگر امتیازات آب بندان، تصاویر هوایی از محیط و آب بندان و محدوده پیرامون آن است. میدانم که تصویربردار فیلم هم خودتان بودید. شاید اگر دوربین روی زمین و همسطح آدمهای روستا بود، کار اینقدر جذابیت نداشت اما حالا با اتخاذ این شیوه و حرکات آهسته، فیلم، عمق بیشتری پیدا کرده و تاثیر تخریب و نابودی آب بندها در این تصاویر زیبا و شاعرانه بیشتر خودش را نشان میدهد.
ممنون از تعریف شما. یکی از اولویتهایم در همه کارهایی که تا امروز انجام دادهام و آن را از اساتید هم یاد گرفتم، جدی گرفتن پژوهش تصویری است. طی پژوهش تصویری همین فیلم هم به این نتیجه رسیدم که یکی از فرمها و شیوههای تصویری کار، تصاویر هوایی باشد، اما تصاویر اسلوموشن در فیلم نداشتیم ولی سعی کردیم در آن تصاویر هوایی دوربین ساکن باشد یا حرکت دوربین به حداقل برسد.
نخستین نمای فیلم که بسیار هم زیباست و ماهیگیران در حال صید هستند، مگر اسلوموشن نیست؟
دقیقا، درست است (میخندد). نمیدانم چرا آن را فراموش کردم. فقط همین نما را به صورت صحنه آهسته میبینیم. درمجموع به این فرم در تصاویر رسیدیم. ضمن اینکه میخواستم مراحل کاشت، داشت و برداشت را به شکل متفاوت و با نگاه دیگری به مخاطب نشان دهیم.
فقط هم این تصاویر شکل زیباییشناسانه و کارتپستالی ندارد و به ارتقای مفهوم روایت کمک میکند و به آداب، سنن و فرهنگ مردم روستا گره میخورد.
پلانهای زیادی داشتیم که خیلی هم برای آن زحمت کشیده بودیم اما صرفا به این دلیل که فکر کردیم فیلم رابه سمت تصاویر کارتپستالی و نمایشگاهی میبرند، آنها را درتدوین حذف کردیم ودرعوض سراغ تصاویری رفتیم که به کار روایت کمک کند.
ویترین سینمای مستند
«آب بندان» در بخش مسابقه ملی نیمهبلند هفدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت حضور دارد. وقتی از رضا اکبریان میپرسیم چه پیشبینیای درباره موفقیت در این رویداد و دریافت جایزه در این بخش دارد، میگوید: درمورد جوایز هیچ پیشبینیای ندارم چون همه چیز به نگاه داوران و قضاوت آنها بستگی دارد. ضمن اینکه جز یکی دو فیلم از جمله مستند «به شکوه نگاه میکنم» که خودم فیلمبردارآن بودم، آثار این دوره راندیدهام وبرآیندی ازاین رقابت ندارم. کارگردان مستند آب بندان، جشنواره سینماحقیقت را ویترین سینمای مستند میداند ومیافزاید: این رویداد بهترین فرصت وموقعیت برای نمایش فیلمهای مستند در ایران است و اتفاقات خوب و مثبتی در حوزه سینمای مستند را رقم زد.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: تهیه کننده کارگردان مرگ تدریجی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۳۲۲۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جای خالی آقای حرف حساب
«یک زبان دارم دوتا دندان لق/ میزنم تا میتوانم حرف حق»؛ بیتی آشنا که روی جلد نشریه «گلآقا» خودنمایی میکرد و حالا این نشریه و این بیت تبدیل به نوستالژی شدهاست. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، «یک زبان دارم دوتا دندان لق/ میزنم تا میتوانم حرف حق»؛ بیتی آشنا که روی جلد نشریه «گلآقا» خودنمایی میکرد و حالا این نشریه و این بیت تبدیل به نوستالژی شدهاست. دهه 70 و اوایل دهه 80، مخاطبان «گلآقا» هفته به هفته برای خریدن شماره جدید هفتهنامه انتظار میکشیدند؛ یک انتظار شیرین و شاد برای خواندنِ طنزهایی که به مسائل و مشکلات جامعه کنایه میزد و برای دقایقی آنها را میخنداند. امروز، 11اردیبهشتماه، بیستمین سالروز درگذشت زندهیاد کیومرث صابری فومنی، همان «گلآقا»ی آشناست؛ مردی که تأثیری انکارنشدنی بر جریان طنز و طنزپردازی پس از انقلاب داشت. «گلآقا» در سالهایی که تصویرسازی و کاریکاتور خیلی رواج نداشت، در هر شماره کاریکاتور یکی از مسئولان را روی جلد میبرد. این یک نوع خطشکنی بود که بعدها دیگر نشریات هم در همین مسیر حرکت کردند. «گلآقا» با شناختی که از جامعه داشت بدون اینکه حریمشکنی کند، در چهارچوب حرکت و نقد میکرد. از این رو مخاطبان این نشریه طیف گستردهای داشتند و محتوای آن مطالب عامپسند و نخبهپسند را دربر میگرفت.
«گلآقا» در شناسایی نیروهای جوان هم نقش زیادی داشت. این نیروها بعدها وارد فضای رسمی طنز و رسانه شدند. آخرین شماره هفتهنامه گلآقا» در دوازدهمین سال انتشارش در دوم آبان 1381 منتشر شد. زندهیاد صابری فومنی در سال 1370 پس از انتشار اولین شمارههای هفتهنامه «گلآقا»، تعدادی از آنها را برای رهبر انقلاب فرستاد تا نظر ایشان را که زمانی با یکدیگر همکار بودند، جویا شود. رهبر انقلاب هم در پیامی به تاریخ 27 تیر ماه 1370 برای گلآقا نوشتند: «ادعا نمیکنم که کار شما کامل و بیعیب است؛ اما با ملاحظه اجمالی شمارههای «گلآقا»، امید هرچه بهتر شدن و کاملتر شدن آن را دارم. طنز صادق و دلسوزانه باید همه نقاط معیوب، بهخصوص آنها را که کمتر به چشم میآیند و آنها که بیشتر به علم و اطلاع همگان از آن نیاز هست، هنرمندانه ببیند و بنمایاند. امروز جامعه و نظام انقلابی ما با دشمنانی روبهروست که همه ابزارهای محسوس و نامحسوس را برای ضربه زدن و جریحهدار کردن مردم و نظام و انقلاب به کار میبرند. برای آگاه کردن ذهن مردم از خدعه دشمن، چه وسیلهای از طنز هنرمندانه و شیرین و زیرکانه، بهتر و کاریتر؟ انشاءا... شما و همکارانتان موفق باشید».
اردیبهشت ماه دو سال پیش مستندی از شبکه مستند سیما به نام «روزگار گلآقایی» ساخته محمدحسن یادگاری پخش شد؛ مستندی که پس از آن چندبار دیگر هم بازپخش شد. «روزگار گلآقایی» پرترهای از یک شخصیت محبوب و تأثیرگذار است که مردم هنوز هم طنزها و کاریکاتورهای خاطرهانگیز نشریهاش را به یاد دارند. در ادامه ،گفتوگوی ما را با محمدحسن یادگاری، کارگردان این مستند میخوانید.
لطفا درباره این که چه اتفاقی باعث شد به سراغ ساخت مستند «گلآقایی» بروید توضیح دهید؟
در دوران کودکی مخاطب پر و پاقرص «بچهها گلآقا» بودم و همین موضوع باعث شد به سراغ ساخت این مستند بروم. یکی دونفر از استادان من در حوزه ارتباطات که با مرحوم صابری آشنایی داشتند، به من کمک کردند تا با گروهی از کاریکاتوریستها و نویسندههای قدیمی طنز ارتباط پیدا کنیم. بعد از آن با آقای ناصر فیض دراین باره مشورت کردم و ایشان که شبکه همکاران «گلآقا» را میشناختند و با استاد صابری مراوده داشتند، به ما کمک کردند. بهتدریج با تعداد زیادی از دوستان و همکاران ایشان آشنا شدیم و حمایتی که افراد از ما میکردند، باعث میشد نفرات بعدی هم به جمع ما اضافه شوند. در نهایت با حدود 25نفر از یاران «گلآقا» گفتوگو کردیم که نامشان هم در فیلم هست.
در خلال گفتوگوها و دیدارهایتان با این افراد، نکتهای بود که شما را تحت تأثیر قرار بدهد؟
درزمان ساخت این مستند و با شنیدن گفتوگوها لحظه به لحظه بیشتر شیفته شخصیت آقای صابری فومنی شدم. استاد صابری دانش و تجربه زیادی داشتند و توانایی تعامل با همه جناحها و سلیقهها را داشتند؛ چیزی که امروز کم داریم؛ یعنی افراد بابینشی که بتوانند با چنین دید وسیعی با همه در ارتباط باشند و همه را به تعامل وادار کنند، این شخصیت ها خیلی کم هستند. این ویژگی آقای صابری بود و ما سعی کردیم در مستند هم این ویژگی را برجسته کنیم. از آن طرف وقتی فیلم پخش شد همه جناحها و گروه های سیاسی به آن واکنش مثبت نشان دادند و این برای ما اتقاق خوبی بود.
جالبترین بازخورد چه بود؟
روز اکران فیلم، هم هادی حیدری، کاریکاتوریست اصلاحطلب آمده بود و هم دکتر حدادعادل. هر دو هم راضی از سالن بیرون آمدند.
ساخت مستند «روزگار گلآقایی» چقدر زمان برد؟
پژوهش فیلم حدود دو سه ماه و فیلمبرداری و تدوین هم تقریباً 5، 6ماه زمان برد؛ یعنی یک فرآیند 8، 9ماهه شد. ما ساخت مستند را در سال 1399 شروع کردیم که سال 1400 به پایان رسید و اردیبهشت 1401 به پخش رسید.
منبع: خراسان
انتهای پیام/